۲۷ خرداد ۱۳۹۰
با توجه به آنچه دربارهی متن و پسزمینه و تفکیک میان بیرون و درون گفتیم اکنون میتوانیم بپرسیم که اجراگر کیست و چه میکند؟ اجراگر کسی است که رابطهی میان متن و پسزمینه را تغییر میدهد. اجراگر کسی است که «اتفاق» را باعث میشود. اما این اتفاق لزوماً در جهان بیرون نمیافتد، لزوماً هم اتفاقی «ذهنی» نیست. این اتفاق پیوستار ذهن و عین را لحظهای برهم میزند. به طور ساده میتوان گفت که اجراگر کسی است که «بر دیگران» کار انجام میدهد.
ادامهی مطلب ›
۲۷ خرداد ۱۳۹۰
اجرا در کجا اتفاق میافتد؟ در ذهن مخاطب؟ یا در جهان بیرون؟ اینجا میتوان دید که نظریهی اجرا چه طور با دوتاییهای مسئلهساز عالم هنر و فلسفه (نظیر فرم و محتوا، عین و ذهن و دال و مدلول) برخورد میکند. یکی از تواناییهای نظریهی اجرا به این است که میتواند بدون استفادهی مداوم از این تمایزات پردردسر حرفش را بزند.
ادامهی مطلب ›
۰۵ خرداد ۱۳۹۰
در هر کلاسی که صحبت از «هنر اجرا» بوده همیشه تقدم با زندگی بوده تا هنر. همیشه هنرجویی دست بلند کرده تا خودش را بر اثرش مقدم کند، تا به جای اینکه بپرسد کاری که میکند «خوب است یا نه» دیگران را مجبور به شنیدن کاری کند که اول و آخر «خواهد کرد». آشنایی با اجرا، در بهترین حالت برای هنرجویان تغییر مسیر بوده و نه «پیشرفت» در مسیری مشخص. اگر بخواهیم بدانیم چرا، باید ببینیم اجرا چهگونه چیزی است.
ادامهی مطلب ›
۲۱ اسفند ۱۳۸۹
اجرا را نمیشود آموزش داد. چه طور میشود چیزی را یاد داد که یک چیز نیست؟ اجرا در هیچ چارچوبی نمیگنجد. مانند آموزش هنر است به طور کلی، به جای آموزش شاخهای خاص از هنر. چه طور میشود حیطهای که مصالحاش زندگی است آموختنی باشد؟ چه طور اساساً میتواند «حیطه» باشد؟ آیا در بهترین حالت نتیجهی کلاس «هنر اجرا» چیزی نمیشود شبیه به کلاسهای مهمل و متداول «هنر زندگی» یا «راههای موفقیت»؟
ادامهی مطلب ›