۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
(یادداشتی بر نمایشگاه لوگوی «خالماخالی» در گالری «ویژه»)
۱
تعدادی هنر سنتی داشتیم که چون آبشش داشتند نتوانستند در هوای مدرن تنفس کنند و در دوران قاجار از بین رفتند. آثار بهجا مانده از آنها در یکی دو موزهی تهران قابل مشاهده است. تعدادی از هنرهامان که دوزیست بودند اکنون نیمی از تنهشان در آب است و با چشمهای خیس و براق به بازدیدکنندگان نگاه میکنند. غذایشان را مسئولان پارک میدهند. آثار هنری این رشتهها را میتوان از فروشگاه موزه خرید. تعدادی هنر هم بود که شش داشتند و تخمشان را آوردیم و تکثیر کردیم اما ما که منقلب شدیم آنها هم مرحوم شدند و مجالس ترحیمشان را به صورت دوسالانه برگزار میکنیم. ذرت دامی هم میکاریم. در عوض هنرهایی هم داریم که هنر نیستند. هنرهایی هم هست که نداریم ولی مثل رشتهی ادبیات سواحیلی صرفاً تدریسشان میکنیم. ادامهی مطلب ›
۳۱ تیر ۱۳۹۱
گرافیک ایران در تهران رقم میخورد. کارفرماها در تهراناند، بیشتر دانشگاههای هنر هم همینطور. غالب انتشاراتیها در تهراناند، مراکز فرهنگی، سینماها، سینماگرها، مجلهها و گالریها، کارخانهها و شرکتها هم همینطور. اما گرافیک ایران گرافیک تهران نباید باشد. بهتر است که نباشد. به نفع همهی ماست که نباشد. ادامهی مطلب ›
۳۱ تیر ۱۳۹۱
آیا انتظار کشیدن هم اجراست؟
.
میگویند این دستور جهانیِ پختِ آثار مبتذل است:
If you can’t make it good, make it big. If you can’t make it big, make it red.
میشود تبصرهای هم اضافه کرد: میتوانید به جای گسترش مکانی، اثرتان را در زمان بگسترانید. یک کار را مکرراً انجام بدهید. جلب توجه خواهد کرد. اجرای یاقوت یا محمد حسینی چه چیزی بیش از این قانون ساده دارد؟ ادامهی مطلب ›
۲۶ بهمن ۱۳۸۹
یک. از شما میخواهند که آثار مردودین نمایشگاه «منتخب نسل نو» را ببینید و چیزی بنویسید. چشمی باشید به نمایندگی از تمامی کسانی که این امکان را نمییابند که جمع شدن چندین هزار اثر را در کنار یکدیگر ببینند. ولو گیرم پرینت نقاشیها را.
(دو. یادتان میآید که دفعهی پیش که در این صفحات نوشتید یادی کرده بودید از دوستی که همیشه از مادر هنرمندان یاد میکرد. «مادر هنرمندان» از نوشتهتان غربال شد اما دوستتان سرجایش ماند. لحظهای نگران میشوید این بار چه میشود؟)
ادامهی مطلب ›
۲۱ بهمن ۱۳۸۹
دو ایرانی که یکی با موهای قرمز دیگری و دیگری با سری تراشیده در ماه عسلشان در بخش صنعتی شرق بیروت به دنبال یک مرکز هنر معاصر بگردند قاعدتاً در نظر اهالی محلهی جسرالواطی نزدیک به رودخانهی بیروت غریب جلوه میکنند. با این حال، شگفتی ما از بیروتیها بیشتر بود چون گویا هیچکدامشان نشانی «مهمترین مرکز فرهنگی لبنان و منطقه» را که «شهرتی منطقهای و بینالمللی دارد» نمیدانستند. البته ما هم از اهالی جای غریبی سؤال میکردیم: محله پر از نمایندگیهای کارخانههای ماشینسازی است و فرد مجبور است آخر سر از یک فروشندهی اتومبیل فِراری آدرس بپرسد که، خوب که فکرش را کردیم دیدیم چندان هم با ماهیت هنر معاصر ناهمخوان نیست. هرکس تصورش از بیروت شهری باشد که در اخبار سیاسی در حال سوختن است، از دیدن بیروت به مثابه شهری تکثرگرا، چندفرهنگی، مالامال ثروت و ملبس به تمامی نشانههای اقتصاد آزاد و سرمایهداری احساس آرامش خواهد کرد.
ادامهی مطلب ›